برشی از یک کتاب

ساخت وبلاگ

مگی : می دونی من چه احساسی دارم ؟ همیشه حس می‌کنم مثل یه گربه روی یه شیروونی داغ هستم .

بریک : پس از روی شیروونی بپر پایین ، مگی! گربه ها از روی شیروونی می پرن پایین و صدمه ای نمی بینن . این کارو بکن . بپر !

مگی : بپرم کجا ؟ به چه امیدی؟ 

بریک : یه عاشق گیر بیار .

مگی : مستحق این کار نیستم . جز تو هیچ مردی رو نمی بینم ، حتی با چشم های بسته فقط تورو می بینم ...


گربه روی شیروانی داغ ، تنسی ویلیامز 

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9varuna8 بازدید : 275 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 17:47